خاموش بزن
آسمون تاریک تر از همیشه بود.درختا به شکل آدمایی هراسان به سمت آسمون ایستاده بودن بارون نم نم میبارید. با شدت میدویدم شاخه ی درختی بازوی راستمو خراش داد. بازومو تو دستم گرفتم و به زمین سرد برخورد کردم دستامو رو زمین گذاشتم تا از جام بلند جلوی صورتم فرود اومد غرش توی صورتم ......دندونای تیزشو میدیدم وقت نشون دادن قدرت پس منم میتونممم....رروی تنه ی درخت شروع به خراشیدن کردم ..راه های سیاه روی بدنش منو عصبانی میکرد..
نظرات شما عزیزان:
بی تو حتی بارانم بوی تشنگی می دهد..
مثل همیشه خیلی عالی
.gif)
مثل همیشه خیلی عالی
.gif)