خاموش بزن

jane

غرق رویا
خاموش بزن

آسمون تاریک تر از همیشه بود.درختا به شکل آدمایی هراسان به سمت آسمون ایستاده بودن بارون نم نم میبارید. با شدت میدویدم شاخه ی درختی بازوی راستمو خراش داد. بازومو تو دستم گرفتم و به زمین سرد برخورد کردم دستامو رو زمین گذاشتم تا از جام بلند جلوی صورتم فرود اومد غرش توی صورتم ......دندونای تیزشو میدیدم وقت نشون دادن قدرت پس منم میتونممم....رروی تنه ی درخت شروع به خراشیدن کردم ..راه های سیاه روی بدنش منو عصبانی میکرد..



نظرات شما عزیزان:

باران
ساعت13:20---14 آبان 1391
بی تو حتی بارانم بوی تشنگی می دهد..
مثل همیشه خیلی عالی



نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در جمعه 3 / 3 / 1391برچسب:,ساعت12:26توسط jane |